«احمد» سرداری که مثل یک سرباز خدمت کرد

فیلم سینمایی «احمد» که در چهل و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر اکران شد، ماجرای ۱۸ ساعت ابتدایی زلزلهٔ بم در سال ۱۳۸۲ و حضور شهید «احمد کاظمی» در میدان بحران‌زدهٔ فرودگاه بم را روایت می‌کند. در این گزارش فیلم سینمایی «احمد» را از نگاه «زندگی» بررسی می‌کنیم.
کد خبر: ۶۵۲۳۳۱
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۰ - 19February 2024

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، فیلم سینمایی «احمد» که در چهل و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر اکران شد، ماجرای ۱۸ ساعت ابتدایی زلزلهٔ بم در سال ۱۳۸۲ و حضور شهید «احمد کاظمی» در میدان بحران‌زدهٔ فرودگاه بم را روایت می‌کند. «احمد»‌ی که در فیلم می‌بینیم همان مرد میدان و فرماندهٔ شاخص دفاع مقدس است، اما در قامت مدیر بحران در یک شهر زلزله‌زده؛ موقعیتی که به قول احمد فرقی با جنگ ندارد.

در این گزارش فیلم سینمایی «احمد» را از نگاه «زندگی» بررسی می‌کنیم.

دو نکتهٔ مهمی که در نظر داریم

مطابق قول و قرار همیشگی‌مان در نوشتن از فیلم‌ها، همان قدری از روایت داستان و پایان آن می‌گوییم که سازندگان آن در مصاحبه‌ها و نشست خبری فیلم خود گفته‌اند، مگر در پرداختن به جزئیاتی که از نگاه «زندگی» اهمیت دارند، اما داستان و پایان فیلم را لو نمی‌دهند. ضمن اینکه تحلیل و بررسی نکات فنی فیلم را بر عهدهٔ دوستان سینمایی می‌گذاریم و تنها به تجزیه و تحلیل محتوای آن می‌پردازیم.

بم؛ مصیبت، مدارا، اصالت

نخستین ناجی زلزله‌زدگان بم که شوریده‌وار خودش را به محل این مصیبت بزرگ رساند، فرماندهٔ نیروی هوایی سپاه پاسداران بود؛ سردار «احمد کاظمی».
«رهنما» قرار است به حاج‌احمد برای مدیریت این بحران و حل مسألهٔ تخلیهٔ سریع فرودگاه بم کمک کند. قبل از اینکه حاج‌احمد از هواپیما پیاده شود و پا به فرودگاه بم بگذارد، رهنما می‌گوید: «در شرایط اضطرار خطرناک‌تر از همه، مردم هستند. داغ‌دیده‌اند، عصبی‌اند. اگه اومدن تو صورت‌تون چی کار می‌کنید؟». حاج‌احمد پاسخ می‌دهد: «مدارا می‌کنیم.» و در تمام لحظات حضورش در بم به این راهبرد عمل می‌کند.

هرچند که در فیلم می‌بینیم مردم بم با اینکه مصیبت‌زده‌اند، اما اصالت و فرهنگ ذاتی‌شان مانع از برخوردی می‌شود که رهنما پیش‌بینی کرده است.

«احمد» سرداری که مثل یک سرباز خدمت کرد

حاج‌احمد و حفظ حرمت و عزت‌نفس زلزله‌زدگان

همان اوایل فیلم حاج‌احمد به مجروحان حاضر در فرودگاه بم می‌گوید: «این هواپیما ۱۳ نفر ظرفیت داره. هر کس بچه‌اش بدحال‌تره بیاردش داخل هواپیما.». اما هیچ‌کس جلو نمی‌رود. زلزله‌زدگان زخمی در همان شرایط بحرانی مراعات همدیگر را می‌کنند و می‌نشینند تا دیگری بچه‌اش را سوار هواپیما کند.

حاج‌احمد ضمن آنکه خودش از دل و جان به مردم زلزله‌زده خدمت و احترام می‌کند، مراقب حفظ حرمت و عزت‌نفس آن‌ها هم هست و اجازه نمی‌دهد دیگران رفتار ناپسندی با مردم داشته باشند. او ناصحانه به مردی که بین مردم میوه پخش می‌کند می‌گوید: «این مردم تا دیشب خونه و زندگی داشتن، عزت داشتن. سیب رو این جوری پرت نکن به سمت‌شون. خانوادهٔ خودت هم بودن این‌جوری پرت می‌کردی؟».

وقتی ایمان حاج‌احمد گره‌ها را باز می‌کند

روحیهٔ ایمان و توکل حاج‌احمد را در صحنه‌های مختلف فیلم می‌بینیم. اصلاً فیلم با وضو گرفتن او در وقت سحر و با پس‌زمینهٔ صدای مناجات حضرت علی علیه‌السلام در مسجد کوفه آغاز می‌شود. 

حاج‌احمد در همان موقعیت بحرانی بعد از زلزله نگران روحیه، ایمان و اعتقاد مردم است و به روحانی بمی می‌گوید: «یه چیزی بگو، یه کاری بکن که مردم فکر نکنن خدا زده‌شون!» و وقتی تعلل او را می‌بیند به او هشدار می‌دهد: «زلزله رو یه کاری می‌کنیم، ولی اینا اگه دل‌شون بلرزه، هیچ کاریش نمی‌تونیم بکنیم.».

در صحنه‌ای دیگر به نیروهایش که نگران هلی‌کوپتر امیرحسین هستند می‌گوید: «بی‌کار واینستید. صد تا صلوات بفرستید برای حضرت زهرا (س).». در فیلم می‌بینیم که همین ایمان، توسل و توکل حاج‌احمد در لحظات بحران، چاره‌ساز و راه‌گشا می‌شود.

«احمد» سرداری که مثل یک سرباز خدمت کرد

سرداری که مثل یک سرباز خدمت کرد

حاج‌احمد به معنای واقعی از خودگذشته است. دختربچه را از روی باند و مسیر هواپیمای در حال حرکت نجات می‌دهد. از آبرو و موقعیت خودش هزینه می‌کند تا هواپیما و اقلام لازم را برای مردم زلزله‌زده بگیرد. او بی‌ادعا و متواضعانه، مثل یک سرباز و امدادگر عادی، زخمی‌ها را با برانکارد جابه‌جا می‌کند. وقتی پزشک امدادگر (دکتر صدر) با دلخوری از کمبود امکانات و نشنیدن صدای کمک‌خواهی مردم، سر حاج‌احمد داد می‌زند، سردار با او مدارا می‌کند و به او حق می‌دهد.

حتی وقتی دکتر صدر فرودگاه را به قهر ترک می‌کند، حاج‌احمد به خاطر مردم به دنبالش می‌رود و دکتر صدر که انسان باوجدان و مسئولیت‌پذیری است، برمی‌گردد و به کمک‌رسانی ادامه می‌دهد.

حس قشنگ قصه

فیلم «احمد» سرشار از صحنه‌های غم‌انگیز است که یک مصیبت بزرگ را به تصویر می‌کشد. اما در عین درد، مفاهیم ارزشمندی را به مخاطب منتقل می‌کند؛ حس عمیق مادری که اگرچه به شدت مجروح و در حال مرگ است، اما نگرانی برای دخترش باعث می‌شود خودش را از روی برانکارد به زمین بیندازد تا امدادگران متوجه جا ماندن بچه‌اش بشوند.

دوراهی سختی که دکتر صدر در آن قرار گرفته و او چاره‌اش را در معامله با خدا و سپردن جگرگوشه‌اش به دست قدرتمند الهی پیدا کرده است.

تولد نوزاد در بحبوحهٔ امدادرسانی به زلزله‌زدگان و انتقال این پیام که زندگی ادامه دارد و امید هرگز نمی‌میرد...

حس مادری، ایمان و امید، مضامین عمیق و ارزشمندی هستند که در فیلم «احمد» به وضوح تصویر می‌شوند.

«احمد» سرداری که مثل یک سرباز خدمت کرد

باکری الگوی حاج‌احمد بود

حاج‌احمد به بهانهٔ نبود امکانات بیکار نمی‌نشیند و دست روی دست نمی‌گذارد تا کمک برسد. در صحنه‌ای از فیلم حاج‌احمد به رهنما که مدام ساز «نمی‌شود» کوک می‌کند می‌گوید: «من تو کل زندگیم هیچ امکاناتی نداشتم، هیچ وقت هم نگفتم نمیشه، همیشه هم شده!» و در همین موضوع با بغض به خاطره‌ای از دفاع مقدس اشاره می‌کند: «با یه لشکر توی شیار گیر کرده بودم. بدون آب و غذا و مهمات. یه نفر رو داشتم که برام راه‌حل پیدا کرد. اون برام الگوئه. مشکل من اینه که باکری ندارم دیگه...».

«احمد» سرداری که مثل یک سرباز خدمت کرد

«نمیشه» و «نمی‌تونم» علمی نیست!

او در حین همین مکالمه هم وقت را غنیمت می‌شمارد و یک کار مفید انجام می‌دهد. گلی را که از گلدانش بیرون افتاده در خاک می‌گذارد و پایش آب می‌ریزد. حاج‌احمد که در فیلم می‌فهمیم در دوران دفاع مقدس هم تمام عملیات‌ها را با طرح و برنامه‌ریزی دقیق جلو می‌برده، آخر حرف‌هایش به رهنما می‌گوید: «نمیشه و نمی‌تونم علمی نیست از نظر من.».

حاج‌احمد نمونهٔ یک فرماندهٔ خوش‌فکر و مدبر است که در شرایط سخت و بحرانی، قدرت تصمیم‌گیری سریع و درست و ایده‌پردازی برای مدیریت وضعیت اضطراری را دارد. در این مسیر از شخصیت کاریزماتیک، قابل‌اعتماد و دوست‌داشتنی‌اش هم بهره می‌گیرد تا افراد با نگاه‌های متفاوت و در جایگاه‌های مختلف را برای کمک به مردم با خود همراه کند.

حرف آخر...

شهید «حسن طهرانی‌مقدم» می‌گفت: «فقط انسان‌های ضعیف به اندازهٔ امکانات‌شان کار می‌کنند.». گویی این گزاره، باور همهٔ فرماندهان دفاع مقدس بوده که مسیرشان به شهادت ختم شده است. در فیلم «احمد» می‌بینیم که سردار احمد کاظمی هم به راستی بر همین باور بود. او با تکیه بر همین باور در کمتر از ۲۴ ساعت از تشدید یک فاجعه جلوگیری کرد و جان بسیاری از مردم شریف بم را نجات داد. روحش شاد...

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار