دلنوشته/ غلامرضا تدینی‌راد

دلتنگ‌هایی از جنس فرزندان شهدا

همه داشته‌ها و رویا و دنیای مهسا فرزند شهید فراجا حسن طاهری در قاب عکس چهره‌ زیبای بابایش خلاصه می‌شود و هر شب قاب عکس بابا را بغل می‌کند و می‌خوابد. بعضی شب‌ها باید یک تکه لباس‌های پلیسی بابا حسن را هم به او بدهیم تا خوابش ببرد.
کد خبر: ۶۶۵۷۷۷
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۶ - 07May 2024

دلتنگ‌هایی از جنس فرزندان شهداگروه استان‌های دفاع‌پرس- «غلامرضا تدینی‌راد» رئیس مرکز رصد فضای مجازی، اطلاع‌رسانی و افکار عمومی فرماندهی انتظامی خراسان رضوی؛ شب که می‌شود مادر مهسا با دل نگرانی دخترش را زیر نظر می‌گیرد. مهسا از غروب آفتاب بی‌قرار می‌شود و در حیاط خانه در انتظار بابا نشسته می‌نشیند. 

دخترک با خودش تمرین می‌کند بابا که بیاید چه بگوید و مثل همیشه برایش شیرین زبانی کند و بابا هم بگوید: دخترِ بابا، عزیزِ دل بابا و همان شعر همیشگی را بخواند. مادر، دور از چشم دختر آرام اشک می‌ریزد در نجوای دل با التماس، صبر و بردباری از خدای بخشنده می‌خواهد.

بیشتر از هفت ماه است این حکایت، هرشب در خانه سرهنگ شهید «حسن طاهری» تکرار می‌شود.

شب بیست و چهارم شهریور ۱۴۰۲ سرهنگ طاهری در محور نهبندان بیرجند با اشرار قاچاقچی درگیر و مظلومانه به فیض عظیم شهادت نائل می‌شود.

کربلایی حسن، عاشق دلبسته امام رضا علیه‌السلام بود و شب شهادت امام هشتم به آسمان‌ها پرکشید.

سرهنگ طاهری در پلیس نهبندان خدمت می‌کرد و خانواده‌اش گناباد زندگی می‌کردند. نزدیک غروب بود که خبر شهادت کربلایی حسن را به خانواده‌اش دادند و از همان روز قصه‌ی دخترِ بابا شروع شد.

مهسا دلتنگی عجیبی برای بابا دارد. دلبستگی دختر‌ها به پدر‌ها زبانزد است؛ اما قصه‌ی مهسا و دلتنگی او راز و رمزی دارد.

هنوز دو ساله نشده بود خواهرش یسنا به دنیا آمد. بابا حسن که در معرفت و دوست داشتن خانواده زبانزد فامیل بود هرموقع خانه می‌آمد کار‌های مهسا را انجام می‌داد و توجه بیشتری هم به دختر کوچولویش داشت. به همین خاطر مهسا بابا را از صمیم قلبش دوست دارد.

خانم بحری، همسر شهید طاهری می‌گوید: لحظه شنیدن خبر شهادت همسرم اولین موضوعی که در ذهنم مرور شد عشق و علاقه مهسا به پدرش بود. می‌دانستم دخترم خیلی بابا را دوست دارد و من می‌مانم و دلتنگی‌های این بچه. همین طور هم شد. هر شب شاهد دلتنگی‌های مهسا هستیم. او را بیرون می‌بریم و خانه‌ی پدر بزرگ و اقوام سر می‌زنیم. اما به خانه که برمی‌گردیم مهسا با عجله اتاق‌ها را می‌گردد و بابا را صدا می‌زند.

فکر می‌کند او از ماموریت برگشته و می‌خواهد غافلگیرش کند. در خیابان‌ها هم همکاران پدرش را می‌بیند با نگرانی از ما می‌خواهد توقف کنیم و در جمع آنها دنبال بابا حسن می‌گردد.

خدا به جناب سرهنگ رجبی فرمانده دلسوز پلیس شهرستان گناباد و همکاران‌شان خیر بدهد که مثل برادری مهربان غمخواری می‌کنند و چند بار خانه ما سر زده‌اند. مهسا با دیدن‌شان خیلی خوشحال می‌شود و ازآن‌ها سوال می‌کند چرا بابایش از ماموریت نمی‌آید.

دخترم هر شب قاب عکس بابا را بغل می‌کند و می‌خوابد. بعضی شب‌ها باید یک تکه لباس‌های پلیسی بابا حسن را هم به او بدهیم تا خوابش ببرد. نگرانی دخترم در این مدت مرا نگران کرده است و امیدوارم خدا به او صبر بدهد.

اگرچه سه فرزند دیگرم نیز دلتنگ بابا هستند و من به آنها گفته‌ام بابا حسن پیش خدا رفته و ان‌شاءالله لیاقت داشته باشیم برای ما هم شفاعت خواهد کرد.

همسر شهید طاهری اشک‌هایش را پاک می‌کند و می‌گوید: همسرم آرزوی شهادت داشت و من می‌دانستم به این فیض عظیم می‌رسد. ۲۴ سال خدمت صادقانه در پلیس مبارزه با مواد مخدر و عشق و ارادت او به امام رضا علیه‌السلام، اجر و مزدش همین افتخار بزرگ است و من هم افتخار می‌کنم همسر شهید هستم.

قراراست پسر بزرگم هاشم آقا که ۱۹ ساله است را راهی دانشگاه افسری پلیس کنیم؛ دلم می‌خواهد پوتین‌ها و لباس‌های مقدس پدرش را بپوشد و ادامه‌دهنده راه عزتمندانه او باشد.

همسر سرهنگ شهید کربلایی حسن طاهری می‌گوید: برای این امنیت و اقتدار، خون‌های زیادی ریخته شده است. من از مردم عزیزمان خواهش می‌کنم به برکت قطره‌قطره خون مطهر شهدا و به حرمت دلتنگی‌های کودکانه فرزندان شهیدان، قدرشناس این نظم و امنیت باشند و پای انقلاب و آرمان‌های خود مردانه بایستند.

از شهید والامقام «حسن طاهری» چهار فرزند به نام‌های هاشم آقا ۱۹ ساله، آقا احسان ۱۷ ساله، مهسا خانم ۹ ساله و یسنا خانم هفت و نیم ساله به یادگار مانده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها