شعری که حداد عادل در محضر رهبر انقلاب خواند

غلامعلی حدادعادل که به‌تازگی کتاب شعری با عنوان «هنوز هم» منتشر کرده است، در جلسه اخیر دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب قصیده‌ای در نعت حضرت رسول (ص) خواند.
کد خبر: ۸۸۴۱۹
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴ - 21June 2016

شعری که حداد عادل در محضر رهبر انقلاب خواند

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، غلامعلی حداد عادل در جلسه شب گذشته دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب قصیدهای را در نعت حضرت رسول (ص) خواند که به این شرح است:

محمّدا به که مانی، محمّدا به چه مانی
«جهان و هرچه درو هست صورتاند و تو جانی»

حکایتی که تو داری به هیچ جامه نگنجد
فزون ز طاقتِ اندیشه و زبان و بیانی

ندانمت چه بنامم، ندانمت چه بخوانم
که هرچه گویم و خوانم، چو بنگرم، به از آنی

تو در خیال نیایی، تو در قیاس نگنجی
که خود حقیقت برتر ز فهم و وهم و گمانی

تویی که رشتهٔ پیوند آسمان و زمینی
تویی که پنجرهٔ روشنِ زمین و زمانی

تویی که صاحب خُلق عظیم و طبع کریمی
تویی که صاحب صبر جمیل و قدر گرانی

تویی که در شبِ تاریکِ دهر، نور امیدی
تویی که در تن دنیای خسته، روح و روانی

پیامآورِ توحید و عدل و حکمت و عقلی
رسول رحمت پروردگار عالمیانی

تو آن درخت برومند بوستان بهشتی
که میوهٔ گل اخلاق بر زمین بفشانی

به راه حقّ و عدالت دمی ز پا ننشینی
مگر نهال عدالت به دست خود بنشانی

روا به کیش تو هر چیز پاک و طیّب و طاهر
حرامْ هرچه پلیدی بر او نشانده نشانی

تو بندِ بردگی از پایِ خَلقِ خسته گشایی
نجاتبخش خلایق ز رنجِ بارِ گرانی

ز ابر تیره ببارد به آبروی تو باران
نگاهدارِ یتیمان، پناهِ بیوهزنانی

به باغ عشق و محبّت، گل همیشه بهاری
نه آفتی به بهار تو میرسد نه خزانی

نشسته نزد فقیران، بهمهربانی و نرمی
ستاده بر سرِ راهِ ستمگران جهانی

لطیف و نرم، چو باران، به خاک خشک بیابان
به دشت تشنهٔ ایمان، تو جویبار روانی

تویی که محرم رازی، تویی که اهل نمازی
خوشا شبِ تو که هر شب نماز عشق بخوانی

نماز خواندی و از دیده سیل اشک گشودی
فدای قطرهٔ اشکی که در نماز فشانی

محمّدا تو کریمی، محمّدا تو رحیمی
محمّدا تو امینی، محمّدا تو امانی

سعیدْ آن که تو او را بهسوی خویش بخوانی
شقی است آن که تواَش از حریم خویش برانی

تو عزّت و شرف و مجد و فخر و فرّ و شکوهی
تو پشتوانه و پشت و پناه و توش و توانی

ستونِ خانهٔ ایمانِ بندگان خدایی
عمودِ خیمهٔ اسلامِ و مسلمین جهانی

هزار چشمهٔ حکمت، هزار زمزم رحمت
ز قلب پاک تو جوشیده آشکار و نهانی

غبار هیچ پلیدی به دامنت ننشیند
تو پاکدامن و پاکیزهطبع و پاکزبانی

خدای خواسته تا قدر و منزلت به تو بخشد
خدای خواسته قرآن بماند و تو بمانی

به پنج نوبت، گلدستهها ز مشرق و مغرب
زنند بانگ «محمّد» بدان زبان که تو دانی

ستوده آمد نامت، شنوده باد پیامت
بلند باد مقامت، که سرو باغ جنانی

تویی که ریشه و اصلی، تویی که حلقهٔ وصلی
نشسته در دلِ خُرد و کلان و پیر و جوانی

جهان پُر است ز خشم و خروش و خیزش امّت
رسیده موج رهایی ز هر کران به کرانی

بِهِل که خصمِ سیهدل زبان بههرزه گشاید
کجا رسد به توای مه ز بانگ هرزه زیانی

بریده باد دو دستی که در جفای تو کوشد
شکسته باد اگر وا شود بهیاوه دهانی

چگونه لاف سخن در ستایش تو توان زد؟
تویی که لایقِ مدح تو نیست هیچ زبانی

سزد که عذر ز تقصیر خویش خواهم و زین پس
سپر بیفکنم و زه نیفکنم به کمانی

فرود آیم و بار دگر بلند بگویم
محمّدا به کهمانی، محمّدا به چه مانی

منبع: تسنیم

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار