روایت حجت الاسلام و المسلمین محمود محمدی عراقی

بهشتی می گفت ما رسالت جهانی داریم

در دورانی که ما در قم بودیم اصلاً رسم نبود یک روحانی با همسرش به بیرون از خانه بیاید یا دوشادوش همسرش در خیابان حرکت کند و به جایی برود و خرید بکند ولی آقای بهشتی معتقد بود باید حدود شرع رعایت شود. ایشان می گفت وقتی این کار خلاف شرع نیست چرا باید ترک شود.
کد خبر: ۲۲۷۵۷
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۱ - 30June 2014

بهشتی می گفت ما رسالت جهانی داریم

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ در دورانی که ما در قم بودیم اصلاً رسم نبود یک روحانی با همسرش به بیرون از خانه بیاید یا دوشادوش همسرش در خیابان حرکت کند و به جایی برود و خرید بکند ولی آقای بهشتی معتقد بود باید حدود شرع رعایت شود. ایشان می گفت وقتی این کار خلاف شرع نیست چرا باید ترک شود. ایشان می گفتند به همان اندازه که نباید در رعایت مسائل شرع بی بند و بار بود، نباید بیش از حدود شرع هم سختگیری کنیم.

 

وظیفه سنت شکنی داشت

در دورانی که اکثر علمای سنتی استفاده از رادیو را حرام و خلاف شرع می دانستند هرچند بعضی از اساتید در منازلشان از رادیو استفاده می کردند ولی برخورد آقای بهشتی با آنان متفاوت بود. ایشان در این زمینه به نوعی رفتار می کردند که گویی وظیفه خودش می دانست این سنتها و حالتها را بشکند و فراتر از این بود که نشان بدهد دارد از رادیو استفاده می کند. در این گونه مسائل احساس مسئولیت می کرد.

 

باید دنیا را بهتر بشناسیم

پس از مراجعت شهید بهشتی از آلمان به عنوان یکی از طلبههای ارادتمند ایشان باب گله را باز کردم که شما چرا تربیت طلاب حوزه را رها کردید و امامت یک مسجد را در خارج پذیرفتید. ایشان با حوصله مطالب مرا گوش کردند و سپس فرمودند: شما فکر می کنید ما فقط باید در محدوده مرزهای خودمان فکر کنیم یا اینکه نه، ما یک رسالت جهانی داریم و باید به آن فکر کنیم. سپس افزودند: من این سفرهای خارجی را نه به عنوان یک کار تبلیغی بلکه با هدف دیگری دنبال می کنم چون هم ما نیاز داریم دنیای امروز را بهتر بشناسیم و هم دنیا نیاز دارد که حرفهای ما را بهتر بفهمد. ایشان گفتند سفرهای خارجی من نوعی پرسه زدنهای مطالعاتی است و این مطالعات است که ما را آماده می کند تا مسئولیت هایی را که باید در آینده بر عهده داشته باشیم خوب درک کنیم.

 

بسیار خوش بیان بود

دکتر بهشتی در نحوه تدریس و بیان تدریس و ارائه مطالب از بهترین اساتیدی بود که دیده ام. ایشان بسیار خوش بیان بودند و انسان احساس می کرد در نحوه ادای کلمات و عبارات هم قائل به نظم و ترتیب هستند.

در تدریس به کار دو جانبه با شاگرد اهمیت می دادند و از طلاب می خواستند به منابعی که معرفی کرده اند مراجعه و جزوه ای تحقیقی تهیه کنند و ایشان هم این جزوات را دقیقاً میدید. البته اگر کسی تکلیف حقیقی خود را انجام نمی داد باز غیر مستقیم تذکر می داد و یک دفعه داستانی از زندگی یکی از علمای برجسته درگذشته را مطرح می کرد و نتیجه لازم را می گرفت. گاهی هم از سیر پیشرفت علمی بشر در جهان امروز مطالبی می گفت و نیاز کار تحقیقی در مبانی دینی را مطرح و در آن فرد ایجاد انگیزه می کرد.

 

آموزش درک متقابل

از نکاتی که آقای دکتر بهشتی به ما یاد دادند آموزش درک متقابل بود. در مرحله اول فکر فرد را می پذیرفتند و می گفتند حق با شماست ولی در مرحله عمل روش انسان را تعدیل میکردند و میگفتند اما اینجای این رفتار و روش اشکال دارد. اول طرف را درک میکردند که خیلی در آن فرد اثر مثبت می گذاشت چون احساس میکرد او در قدم اول حالت تقابل ندارد بعد به تدریج به تعدیل آن روش و فکر میپرداختند. خود من در جلسات زیادی شاهد بحث و استدلال جدی علمای حوزه بودم که در آن جو ملتهب تنها کسی که حرفها را به هم نزدیک و جمعبندی میکرد آقای بهشتی بود و من کسی را نظیر ایشان ندیدم.

 

حتی 2 دقیقه تأخیر نداشتند

در دورانی که آقای بهشتی در تهران سکونت داشتند مستمراً برای شرکت در جلسات و کلاسها به قم می آمدند، با اینکه راه زیادی را طی می کردند ولی دقیقاً سر ساعت مقرر به جلسه و کلاس می رسیدند که باعث تعجب خیلی ها شده بود. به یاد ندارم در جلسه ای که می آمدند یا کلاسهایی که داشتیم که عمدتاً فلسفه غرب بود حتی دو دقیقه تأخیر داشته باشند.

 

با لبخند معنی دار او مواجه می شدند

من به یاد ندارم آقای بهشتی در برخورد منظم یا کار یا جلسات تذکر مستقیم به کسی داده باشند بلکه رفتار ایشان باعث میشد بقیه هم به نظم و انضباط توجه پیدا کنند، مثلاً اگر طلبهها میدیدند ایشان به رغم طی کردن مسافت زیاد تهران به قم سروقت به کلاس درس در قم حاضر می شدند خجالت میکشیدند پس از حضور ایشان در کلاس حاضر شوند. در این گونه موارد اگر کسی این نظم را رعایت نمی کرد با لبخند معنی داری که تا عمق جان انسان رسوخ می کرد مواجه میشد که باعث میشد جلسه آینده زودتر از موعد مقرر در جلسه حضور پیدا کند.

باید کادر داشته باشیم

در اوج مبارزات سیاسی که همه نگاهها و توجه ها معطوف به مسائل سیاسی و مبازره بود و بعضی از طلاب همه چیز را درجهت مبارزه با رژیم شاه نادیده می گرفتند، آقای بهشتی که همواره به تعادل معروف بود به طلاب توصیه می کرد تمام نیرو و انرژی خود را نباید صرف  تلاش در عرصه میدانی مبارزه مصرف کنند. استدلال ایشان این بود که هرچند سقوط رژیم شاهنشاهی اولویت اصلی کار ماست ولی پس از آن باید کادرهایی داشته باشیم که حکومت را اداره کنند و این با مصرف کردن تمام تلاش علما و فضلا در عرصه مبارزه سیاسی امکان پذیر نیست.

 

برنظرشان اصرار نکردند

پس از پیروزی انقلاب، شهید بهشتی دو بار مرا خواستند و به من پیشنهاد پذیرش مسئولیت در قوه قضائیه و ... کردند  که من خدمتشان عرض کردم اگر اجازه بفرمایید چند سال است مشغول تحقیقاتی هستم که باید به پایان برسانم لذا معذورم فرمایید. می پذیرفتند با این که حق استادی در مدرسه حقانی بر گردن من داشتند و در آن شرایط نیاز مبرم به نیروهای شناختهشده و تربیت شده خودشان داشتند ولی اصرار نکردند و عذر مرا پذیرفتند. روحیه آقای بهشتی این نبود که وقتی با امتناع طرف مقابل از پذیرش مسئولیت مواجه شود فوری پای مسئله تکلیف را به میان آورد و مسئولیت را بر طرف تحمیل کند.

 

بیشترین صبر را از خودشان نشان دادند

تنها عکس العملی که آقای بهشتی در قبال موج شدید شایعات و تبلیغات تهمتهای طیف مخالفان خود اعم از بنیصدریها و منافقین خلق داشتند این بود که نگرانی خود را از اهداف این حرکتها علیه نظام و آینده آن و حتی پس از امام طی نامه ای مکتوب که پس از شهادتشان منتشر شد اعلام کردند. این نامه کاملاً گویای آن است که این شهید مظلوم چه خون دلهایی خورد و چقدر تحمل کرد. چون بیشترین فشار از سوی مخالفان نظام علیه آقای بهشتی بود و می توان گفت دیگران را با وجود ایشان به حساب نمی آوردند و می دانستند اگر سد بهشتی را از جلوی خود بردارند دیگران مانع قابل اعتنایی نیستند لذا بیشترین حمله را به ایشان کردند و ایشان هم متقابلاً بیشترین صبر را از خود نشان دادند تا به شهادت رسیدند.

نظر شما
پربیننده ها